فهرست مطالبصفحه اصلیشهرستان سوادکوهضرب المثلهاعکسهای جالبمکانهای دیدنی

 

مردها و تبریها دردورۀ پارتها ( اشکانیان )

پیش از میلاد مسیح تا 266 میلادی

نخست گوئیم که پارت ( پارت - پارثوا ) نام گروهی از مردمان بومی ایرانی بوده که در بخشی از سرزمین باختریان زندگانی میکردند . نام استان خراسان در دوره باستانی بنام این گروه به سرزمین پارت - پارتی نامیده می شد .

دواتی را که این دسته مردم در سال ( 256 پ م ) در پارت و سپس در ایران پدید آوردند . آن را دولت پارتی نامیده اند که از سلوکیها ستانده بودند ولی با آن دولت توفیر بسیار داشت آن یونانی و این ایرانی بوده است . سرکشی و شورش پارتها هم برای کارهای نا شایست و نارواهای  ( جورو ستم -  ویرانی شکنجه و آزار - بر انداخن دودمانهای کهن - نابودی خاندان بزرگ و بدتر از همه بیناموسیها ) یونانیان بوده است .

   

 

نخستین پادشاهان پارتی نژاد به پیروی از شاهنشاهان هخامنشی در نگهداری راه و روش باستانی و کیش و آئین مزدیسنی ( خداپرستی )بسیار کوشا بودند ولی همینکه با رومیان نزدیک و با ایشان آمیزش و نشست و بر خواست کردند خوی ایشان عوض شد و پست شد و از دربار دور و در کنکاشهای پادشاهی راه نمیدادند آتشکده ها را در ایران خاموش و پیرامون مزدیسنی را شکنجه و آزار میدادند . بدین رو مردم از ایشان رنجیده و کینه دردل راه دادند و در پی فرصت بودند تا اینکه اردشیر بابک ساسانی پیدا شد و به شورش برخواست و کار این خاندان را به پایان رسانید .

آرزاس - آرزاک - آرزاکس - آرشاک - اشک همه نهام اشک پسر یکم فریاپت ( فریبرز ) یا فراتات ( فرهاد ) یکی از سران و بزرگان بجنورد و قوچان استان خراسان ( از استاد بزرگوار سعید نفیسی در سالنامه پارس ) بوده که دولت پارتی ( اشکانی ) را پدید آورده است . او در سال ( 256 پ م ) بر آکاتوکلیس جانشین انتیوخس تیوس ستر شورید و پایه شاهنشاهی اشکانیان را در ایران استوار ساخت . نام اشکانی در تاریخ ایرانی از نام اشک یکم آمده و اروپائیان این خاندان را به نام آرزاس ( ارزاسیدی ) می خوانند .

آرزاس یا اشک یکم در جنگی زخمی شد و در سال 253 پ م مرد و برادرش اشک دوم ( تیریدات = تیردادیکم ) به تخت نشست و نخست از سلوکوس کالینوس پسر آتیوخس تیوس شکست خورد و از راه گرگان یا دامغان به تبریها پناهنده شد ولی دوبراه با کمک آنها پارت را بدست آورد و گرگانیها و تبریها نیز بفرمانگذاری او تن داده با جان و دل همراه او بودند و کمک به او می نمودند .

جنگ خونین مردها با اشکانیان

اشک سوم یا اردوان یکم پسر تیرداد یکم (53/ 247 - 17/ 214 پ م ) نیز بخشی از تبرستان ( سرزمین مردها یا تبرستان باختری ) را که پدرش نیمه کاره گذاشته بود با گیلان بدست آورد و پیوست خاک خود نمود .

مردها که از این پیش آمد رنجیده و دل خوشی نداشتند و پی فرصت می گشتند . در آغاز پادشاهی اشک پنجم فراتات یا فراهات ( فرهاد یکم 181 - 173 پ م ) با گرگانیها  یکی شده و دم از خونسردی زدند . تبریها که در میان این دو خاک جای داشتند خرمن آتش را دامن میزدند . اشک پنجم به سر کوبی آنها رفت گرگان را کوبید و از تبرستان گذشته به سرزمین مردها ( تبرستان باختری ) رسید و سه سال روزگار با آنها جنگید تا چیره و پیروز شد . همه سرکشان را کشت و بازماندگان آنها را دو بخش کرد بخشی را به باکتریان ( باختر = خراسان ) کوچانید و اینها در آنجا آبادانیها بنیاد کردند و به کشت و بزر سر گرم شدند . شهری مانند شهر آمل به نام و یاد بودان ساختند که سدها سال پا بر جا بوده است و در این زمینه ابن خرداد به مورخ سده سوم هجری در المساللک می نویسد ( ... آمل خراسان ... ومن آمل الی شط نهر بلخ ... فمن آمل الی بخارا سبعة عشر فرسخا ...25 )  و مقدسی مورخ سده چهارم در احسن التقاسیم می آورد ( ... آمل مدینه علی جیحون و قصبة طبرستان ... 27 ) و ابن العبری مورخ سده هفتم در مختصر الدول می گوید ( ... آمویه تسمی ایضاٌ آمو و آمل - مدینة مشهوره فی غربی جیحون ... بین آمل هذا و بخارا سبعة (؟) فرسخا ... )

بخشی دیگر را برای نگهداری تنگۀ پیل کسپین ( دروازۀ دریایی خزر ) یاسر دره خوارکس ( خوارو ورامین امروزه ) بدانجا فرستاده و بکارهای بیگاری واداشت سپس فرمان داد تیرۀ از مردمان تبری و ده له مائی ( در برگهای پیش این گتاب از این نام گوشزدی نمودیم که مردمان نامبرده تیرۀ از ایرانیان بومی اند که نامشان در دورۀ هخامنشیها ده له مای ساسانیان دیلوم و دوره اسلامی الدیلم و امروزه دیلم - دیلمان و در کتب مورخان دوره های میلادی ده له مایوس آمده است . ) را از خاور و جنوب باختری خاک مردها کوچانید به سرزمینشان آورد و دیگر از این دسته مردم ( مردها ) در تاریخ تبرستان نامی نمی بینیم مگر تبری و تبرستان .

پادشاهان تبرستانی دوره اشکانی

اندکی پیش ( در جنگ اسکندر با تبریها ) نوشتیم که اسکندر پسر فیلیپ مقدونی در سال 330 پیش از میلاد پس ازعدم پیروزی در سرکوبی تبریها - فراتات ( فرهاد ) فرمانروای تبرستان را دوباره به پادشاهی آنها برگزیده و پی کار خود رفت . و از آن پس دیگر از فرمانروایان ( ساتراپها - پادشاهان ) تبری تا دوره های نزدیک به پایان شاهنشاهی اشکانیان هیچگونه اطلاعی در دست نیست مگر نامه تنسرو نوشته های  ابن اسفندیار آملی نخستین مورخ نامی آغاز سده هفتم هجی تبرستان به شرح زیر :

در نامه تنسر آمده ( ... از جشنسف شاه و شاهزادۀ طبرستان - فدشوارگر(  پاتشوارش ) جیلان - دیلمان - رویان - دنباوند ( دماوند ) ابن اسفندیار در پیدایش اردشیر بابک ساسان و پایان شاهنشاهی خاندان اشکانی می گوید ( ... بعد طول آمد اردشیر بن بابک بن ساسان خروج کرد و پادشاه زمین عراقین - ماهات ( شهرها - ا . ب ) - ماه نهاوند - ماه بسطام - ماه سبذان - اردوان بود و از ملوک طوایف بزرگتر و مطاعترین او بود اردشیراو را با چند نفر دیگر که ازابناء نشاندگان اسکندر بود بگرفت و بعضی را به شمشیر و بعضی را به حبس بکشت و گذشت از اردوان در آن عهد عظیم قدرتر با مرتبه جشنسف شاه فدشوارگر و طبرستان بود و به حکم آن اجداد جشنسف از نائبان اسکندر به قهر و غلبه زمین فدشوارگر باز ستانده بودند و بر سنت و هوای پارس تولی کرده اردشیر با او مدارا می کرد و لشکر به ولایت او نفرستاد و در معالجه و مساهله و مجاهله می نمود تا به مقابله و مناظله نرسد ... ) و چنانکه در جنگ اسکندر با تبریها نوشتیم چنین پنداشته می شود که پس از پایان دورۀ فرمانروائی فراتات ( فرهاد ) در تبرستان آیندگان او هر یک پی دیگری به پادشاهی رسیدند و این زنجیر و رشته تا پایان دورۀ اشکانیان و آغاز کاراردشیر بابک ساسانی دنباله و دامنه داشته است . ما از نام نشان پادشاهان پس از فرهاد تا دورۀ اردشیر ساسانی را برای تاریک و خاموش بودن تاریخ اطلاعی نداریم و امیدواریم که آیندگان آنرا روشن و گویا نمایند .

جشنسف ( به زبان تازی دوره های اسلامی  ) همان گشنسپ یا گشتاسب و یشتاسب زبان پهلوی دوره ساسانی است . او را گشتسپداد گرشاه نیز آورده اند . این پادشاه چنانکه در آغاز نامه تنسر دیده می شود علاوه بر تبرستان ( تبرستان خاوری ) رویان ( تبرستان باختری ) فدشوارگر ( پاتشوارش = بخش کوهستانی تبرستان خاوری ) - دیلمان و گیلان و دماوند را نیز در دست داشت و این که چون بازمانده داستان تاریخی این شاه وابسته به تاریخ دورۀ ساسانیان و پیوستگی به آن دارد سخن را کوتاه و در جای خود به درازای آن می پردازیم .

   

مرز - زبان - راه و روش - پوشش - آرایش - پیشه و هنر

مرز : در مرز تبرستان دورۀ اشکانیکان هیچگونه تغییری روی نداده بوده است بلکه خاکهای دیلمان و گیلان و دماوند برآن افزوده گردید و این سبب آن بوده که شاهان اشکانی بیشتر به باج و فرمان گذاری و آرامش کشور و آسایش خود نیازمند بوده اند .

باج دیوانی تبرستانیهای دورۀ اشکانیان

تا بتوانند بر دشمنان و بیگانگان پیروز گردند و هیچگاه حاضر نبوده اند دردسری را برخود هموار کنند و زبان تبرستانیها هم برای اینکه نخست پایتخت اشکانیان شهر صد دروازه ( نام باستانی شهر صد دروازه دامغان ( هکاتم پلیس ) بوده و این شهر در آغاز دولت اشکانی پایتخت آنها شمرده میشده است سپس به رکه ( ری ) و دیسفون ( تیسفون ) انتقال یافت - دامغان دومین شهر نامی دوره اشکانیان به شمار می آید و آغاز بنیاد آن نیز از یونانیان می باشد ) امروزه بوده و چسبندگی به تبرستان و گرگان داشت و در راه و روش هم چون شاهان اشکانی شش ماه سال را در تبرستان و گرگان به سر برده و به شکار ببر و پلنگ و خوک و پرندگان  سرگرم بودند .

پوشش: نیز بویژه در دوره فراتات چهارم ( 37 - 2/4 پ م ) جامه نرمی در زیر پوشیده و در روی آن روپوشی داشتند که بسمت گردن باز و با نوار زربافتی آرایش شده بود و این روپوش را با کمربند به کمر بسته و شلواری در پا می نمودند که از بالا فراخ و از پایین تنگ مانند شلوار تبریها

آرایش: نیز چون اشکانیان و پارتها به آن دلبستگی نداشته ریش را پاک نگه می داشتند شانه نمی زدند و آزاد می گذاشتند تا دشمنان از هیبت آنها بترسند و ( کلالک ) زلف پیچ در پیچ در هم ریخته در سرداشتند . بدین رو می توان  باگمانی درست گفت که مراتب بالا درروش و زندگی تبریهای آن دو را بی تاپیر نبوده و کم و بیشی رخنه نموده بوده است .

پیشه و هنر : تبریها و مردهای دورۀ اشکانیان را باید در جنگ و زد و خوردهای سنگین سه ساله آنها با اشک پنجم اشکانی جستجو کرد شکی نیست که هر اندازه جلوتر می رفتند پیشرفت آنها دراین رشته بیشتر و فزونتر می شد .

باج دیوانی : از میزان آن اطلاعی نداریم ولی برابر با پیمانیکه دولت اشکانی با دولتهای کوچک داشتند اینها می بایستی سالانه باجی برای هزینه درباریو جنگی به خزانه برسانند و پر روشن است که میزان آن از دورۀ هخامنشیها بیشتر بوده چرا که نیازمندیها فزونتر شده بود .

راهها : پادشاهان اشکانی اصولاٌ با آبادانی کشور دلبستگی نشان نمی دادند همین اندازه توانستند شاهراه های پیشین را برای رفت و آمد بازرگانان و بدست آوردن سود فراوان بوسیله ادارت گمرکی از ویرانی جلوگیری کنند .

کیش و آئین : مردم تبری و مردمی در تگاهداری کیش ( مزدیسنی = خدا پیرستی ) و آئین باستانی بی اندازه کوشا بودند - اگر در زبان و راه و روش آنها برای آمیزش با مردم پارتی اندک تغییری روی داد در کیش و آئین آنها هیچگونه تغییر و تا ثیری رخ نداده بوده است و برای  همین بود که تبرستان در دورۀ اشکانیان پناگاه خوبی برای رنجیده دلان به شمارمی آمد .

چریک : پیمانی را که خاندان اشکانی با پادشهان زیر دست خود بسته بودند چنان بود که آنها در کارهای خود آزاد باشند مگر سیاست خارجی با دولت مرکزی باشد و باجی هر ساله برای هزینه درباری و کشوری بخزانه دولت برسانند . هنگام جنگ با دولت بیگانه سپاهی به کمک و یاری بفرستند ولی در جنگ های داخلی در کمک آزادند .

چنانکه در پیش گفتیم پادشاهان کوچک ایران در آغاز پیدا شدن دولت پارتی از هیچگونه کمک و یاری درباه آنها دریغ نداشته و کوتاهی نمیکردند ولی پس از چندی چون دیدند آن امتیازاتی را که اشکانیها در آغاز کار برای خاندان های بزرگ و دودمانهای کهن و رهبران و پیشوایان کیش و آئین قائل بودند کاسته و برخاندان پارتی و وابستگان خود افزودند بزرگان گروه و پیشوایان را از دربار و کنکاشهای پادشاهی دور و شکنجه و آزار داده و نابود می ساختند . آتشکده ها را خاموش و راه و روش و آئین باستانی را قدغن نمودند از فرمانگذاری باجدهی شانه تهی کردند و از طرفی پادشاهان اشکانی نیز آن اعتماد گذشته را سلب کردند و از اینها چریکی نمی خواستند و هنگام بروز جنگ افزون بر سپاهیان پارتی که در پایتخت داشتند از بزرگان و سران پارتی کمک می طلبیدند .

 

   

تبریها در دوره ساسانیان

 

بازگشت به صفحه بالا

 

مردها و تبریها در دوره اسکندر مقدونی و سلوکیها

               
«----- «---- «---- لطفاً نظرات و پیشنهادات خودتان را با ما در میان بگذارید